f=e="t ایل مالکی در مسیر کوه بیل (قسمت دوم) - بر بلندای کوه بیل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
"بر بلندای کوه بیل"

ادامه .... 

ایل شبانگاه را بر ستیغ زاگرس و مشرف بر روستای دشت برم سپیده صبح را به انتظار می نشست .برخی از همرهان کوچ ، پس از پیاده نمودن وسائل و رتق و فتق امور گله از فرط خستگی از خیر شام هم می گذشتند تا برای شروع فردا و ماجراهایش آمادگی لازم را داشته باشند.اما مردان ایل اگر بگوییم چیزی را بنام آسودن تجربه نکرده باشند بیراه نگفته ایم. همه ی ایل بود وهمین چند گوسفند و... . بخوبی می دانستند اگر پلکهایشان برهم بنشیند یعنی از دست رفتن دار و ندارشان...  برای مرد ان ایل هنگام کوچ ،خواب واژه ای نامأنوس بود چرا که دراین موقعیت ودراین وادی غریب بایستی آماده رویارویی با هرحادثه ای باشند .

اتراق موقت، فرصت مهیا کردن اوشا" آغل" برای حفاظت از گله را نمی دهد.بنابرین خانوارهای ایلی برای مراقبت بیشتر از احشام و گله ها ، با فاصله مناسبی از یکدگردر محیطی دایره ای اثاثه مختصر خود را جاگیر و سپس گله را در درون این دایره فرضی اسکان می دادند. سگها در حراست از گله و خان ومان ایلیاتی نقش بسزایی دارند و این جور وقتهاست که ارزش خود را به صاحبانشان یاد آور می شوند.

در چنین مواقعی حمله درّندگان و علی الخصوص گرگها براحتی امکان پذیربود و چوپانها بایستی سراسر شب را برای پاسداری از گله کشیک می دادند.دزدان نیز مزید بر علت شده و معمولا در این مواقع وبا سوئ استفاده از این اوضاع متزلزل ،بی "دشت "راهی خانه  نمی شدند .مشکلتر آن که بواسطه همین نداشتن آغل ، یک لحظه غفلت ، خروج بی خبرانه گله از آبادی را منجرمی شد و این یعنی فاجعه . چرا که شب تار  وبلندای کوه وجنگل انبوه وگله بدون چوپان یعنی آراستن بزمی به تمام معنا برای دزدان و گرگان ! ازین که بگذریم اگر معجزه آسا دچار این خطرات هم نمی شدند حداقل مصیبت مفقود شدن آنها بود و یا آنکه بواسطه برخوردآنها به مزارع دهات طول مسیر ؛ هستی آن کشاورزان بیچاره را به نابودی می کشاندند و این یعنی آماده شدن برای نزاعی فراگیرکه هیچش کرانه بود!

صبحگاهان که طلیعه زرین خورشید از ورای  "کوه دیشک "، گیسوانش را بر دامنه شمالی زاگرس افشان مینمود نقاشی خدا بر ورق ورق جنگل "دشت برم "وکوهای مجاورو دامنه های پوشیده از درختان بلوط آن زیباتر جلوه می نمود. بچه ها و افراد سالخورده کم کم از جنب و جوش پیرامون خود بیدارمی شدند اما گله  آبادی را ترک گفته بود .

صدای زنگ گله، هی هی چوپانها و شیهه مادیانها وعوعو سگ چوپان فضای کوهستان را پر می کرد . افراد خانواده با صبحانه ای مختصرکه معمولا عبارت بود از نان تیری و ماست و کره و استکانی چای، آماده شروع روزی تازه می شدند.هول هولکی اسباب و اثاثیه را جمع و جور کرده برپشت مالها بار نموده وصفحه دیگری از داستان زیبای زندگی کوچ نشینی را ورق می زدند.الحق زنان ایل در این مواقع نقش اساسی را عهده دار ند چرا که درجمع و جور کردن بار وبندیل خانواده و بار نمودن آنها بر پشت مالها بیشترین زحمات را متحمل می شدند.

بزرگان و متمکنین ایل معمولا سوار بر اسب کوچ را راهبری می نمایند.بچه ها ی کوچک و سالخوردگانی  که قدرت راه رفتن ندارند بر مالهایی که بارشان سبکتر بود قرار می گیرند . مرغها و جوجه ها نیز در قفسی که معمولا از شاخه های نازک درخت تاک پوک بافته می شد بر روی بار الاغها بسته می شدند.بزغاله های تازه متولد شده نیز از این قاعده مستثنی نبودند.

 با شروع صبح انگار که همه اطرافت بخروش آمده باشد. پشت سر گله ها ی گوسفند ،گاوها و الاغهایی که اسباب و وسائل کوچ را حمل می کردند به حرکت در می آمدند.در اینجا عمده مشکل ،طی نمودن مسافت شیب داری بود که از بلندای کوه شروع و بواسطه کوره راه مال رویی پوشیده از تخته سنگها و درختچه هابه دشت برم ختم می گردید .

مردان ایل نهایت سعی خود را می نمودند که گله ها هنگام عبور از "دشت برم" به مزارع کشاورزان که معمولا جو وگندم و نخود و ماش کاشته شده در میان بلوط زارها بود آسیبی نرسانند. الحق که مردم این دهات ها هم عمدتا صبر و بردباری زیادی از خود نشان می دادند آنهم در قبال چوپانهایی که بواسطه خستگی وتشنگی و گرمای طاقت فرسا ، خود به مشقت طی مسیر می نمودند چه رسد به جلوداری شان ازحیوانهای گرسنه و تشنه و زبان نفهم ! 

ادامه دارد...






تاریخ : دوشنبه 93/9/10 | 8:37 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مینی ویکی نت